تسنیم تلاوت صفحه ۲۵۰ قرآن
تربیت، هم به تهدید نیاز دارد و هم به ارشاد. «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ» «و پیش از رحمت و نیکی، به شتاب از تو عذاب و بدی میخواهند در حالی که پیش از آنان عذابها بوده است. و همانا پروردگارت نسبت به مردم با همه ستمشان دارای آمرزش است
«الْمَثُلاتُ» جمع «مثله» عذاب و عقوبتی است که به انسان روی میآورد.
گاهی عناد و لجاجت به جایی میرسد که انسان حاضر است آرزوی هلاکت کند؛ ولی حق را نپذیرد.
در قرآن مجید به نمونههایی از این نوع روحیّهها اشاره شده است؛ از جمله:
کافران میگفتند: «وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ» (انفال، ۳۲) خدایا! اگر این قرآن، حقّ و از جانب توست، پس یا از آسمان بر ما سنگ ببار و یا ما را به عذابی دردناک مبتلا نما (که ما آن را نمیپذیریم).
در جای دیگر آمده: اگر ما این قرآن را بر غیر عرب (عجم) نازل میکردیم و پیامبر آن را بر مردم قرائت میفرمود: «وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» (شعراء، ۱۹۸- ۱۹۹) ایمان نمیآوردند و آن را نمیپذیرفتند.
یا اینکه اهل کتاب به کفّار و بتپرستان میگفتند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدی مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا» (نساء، ۵۱) راه شما از راه اسلام بهتر است. در صورتی که اهل کتاب از مشرکین به اسلام نزدیکترند ولی لجاجت، آنها را از ابراز حق دور میداشت.
تعجیل عدّهای از مردم به نزول قهر الهی، میتواند به واسطه این دلایل باشد:
الف: غفلت و فراموشی تاریخ گذشتگان و باور نکردن و بعید دانستن قهر الهی.
ب: حسادت به داشتههای دیگران. چنان که در تاریخ آمده است چون امیر مؤمنان، حضرت علی علیهالسّلام به امامت رسید، شخصی که تحمل این موضوع را نداشت، آرزوی مرگ کرد، که در شأن نزول سوره معارج بدان اشاره شده است.
ج: احساس بریدگی و یأس و به بن بست کامل رسیدن.
د: استهزا و عدم قبول و پذیرش، حتّی به قیمت جان دادن.
قرآن میفرماید: اگر خداوند به جهت گناه و عملکرد بد مردم آنها را فوراً عذاب کند، هیچ کس روی زمین باقی نمیماند امّا او از راه لطف، صبر میکند تا شاید مردم توبه کنند. «وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی» (نحل، ۶۱) و آیۀ «وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ» (فاطر، ۴۵)
پیامهای سورۀ رعد - آیۀ ۶:
۱. انسان در اثر لجاجت، چنان سقوط میکند که حاضر است نابود شود ولی حقّ را نپذیرد. «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ»
۲. تاریخ پیشینیان، بهترین الگو و نمونه است. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»
۳. قهر الهی را شوخی نپندارید و به نمونههای گذشته توجّه کنید. «مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»
۴. سنّت خداوند مهلت دادن است و کاری به عجله مردم ندارد. «لَذُو مَغْفِرَةٍ»
۵. راه توبه و بازگشت، برای افراد لجوج نیز باز است. «لَذُو مَغْفِرَةٍ ... عَلی ظُلْمِهِمْ»
۶. خداوند، انسانها را با همۀ بدیهایی که از آنها سر میزند باز دوست دارد. «لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ»
۷. لطف خداوند بر قهر او مقدم است. «مغفرة عقاب»
۸. خوف و رجا و بیم و امید، در کنار هم عامل رشد است. «لَذُو مَغْفِرَةٍ لَشَدِیدُ الْعِقابِ»
۹. قهر و لطف الهی از مقام ربوبیّت اوست. «رَبَّالگوی ایرانی
تفسیر صفحه ۲۵۰ قرآن کریم - تفسیر نور + تصویر
photo_size_select_actual ۱ عکس
یکشنبه، ۲۲ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۷:۱۹
تعداد بازدید: ۱۸۱۷
تفسیر صفحه 250 قرآن کریم - تفسیر نور + تصویر
تفسیر صفحۀ ۲۵۰ قرآن کریم - سورۀ رعد - آیۀ ۶ - تفسیر نور:
«وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ» «و پیش از رحمت و نیکی، به شتاب از تو عذاب و بدی میخواهند در حالی که پیش از آنان عذابها بوده است. و همانا پروردگارت نسبت به مردم با همه ستمشان دارای آمرزش است و به یقین پروردگارت سخت کیفر است.»
نکتههای سورۀ رعد - آیۀ ۶:
«الْمَثُلاتُ» جمع «مثله» عذاب و عقوبتی است که به انسان روی میآورد.
گاهی عناد و لجاجت به جایی میرسد که انسان حاضر است آرزوی هلاکت کند؛ ولی حق را نپذیرد.
در قرآن مجید به نمونههایی از این نوع روحیّهها اشاره شده است؛ از جمله:
کافران میگفتند: «وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ» (انفال، ۳۲) خدایا! اگر این قرآن، حقّ و از جانب توست، پس یا از آسمان بر ما سنگ ببار و یا ما را به عذابی دردناک مبتلا نما (که ما آن را نمیپذیریم).
در جای دیگر آمده: اگر ما این قرآن را بر غیر عرب (عجم) نازل میکردیم و پیامبر آن را بر مردم قرائت میفرمود: «وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» (شعراء، ۱۹۸- ۱۹۹) ایمان نمیآوردند و آن را نمیپذیرفتند.
یا اینکه اهل کتاب به کفّار و بتپرستان میگفتند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدی مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا» (نساء، ۵۱) راه شما از راه اسلام بهتر است. در صورتی که اهل کتاب از مشرکین به اسلام نزدیکترند ولی لجاجت، آنها را از ابراز حق دور میداشت.
تعجیل عدّهای از مردم به نزول قهر الهی، میتواند به واسطه این دلایل باشد:
الف: غفلت و فراموشی تاریخ گذشتگان و باور نکردن و بعید دانستن قهر الهی.
ب: حسادت به داشتههای دیگران. چنان که در تاریخ آمده است چون امیر مؤمنان، حضرت علی علیهالسّلام به امامت رسید، شخصی که تحمل این موضوع را نداشت، آرزوی مرگ کرد، که در شأن نزول سوره معارج بدان اشاره شده است.
ج: احساس بریدگی و یأس و به بن بست کامل رسیدن.
د: استهزا و عدم قبول و پذیرش، حتّی به قیمت جان دادن.
قرآن میفرماید: اگر خداوند به جهت گناه و عملکرد بد مردم آنها را فوراً عذاب کند، هیچ کس روی زمین باقی نمیماند امّا او از راه لطف، صبر میکند تا شاید مردم توبه کنند. «وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی» (نحل، ۶۱) و آیۀ «وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ» (فاطر، ۴۵)
پیامهای سورۀ رعد - آیۀ ۶:
۱. انسان در اثر لجاجت، چنان سقوط میکند که حاضر است نابود شود ولی حقّ را نپذیرد. «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ»
۲. تاریخ پیشینیان، بهترین الگو و نمونه است. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»
۳. قهر الهی را شوخی نپندارید و به نمونههای گذشته توجّه کنید. «مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»
۴. سنّت خداوند مهلت دادن است و کاری به عجله مردم ندارد. «لَذُو مَغْفِرَةٍ»
۵. راه توبه و بازگشت، برای افراد لجوج نیز باز است. «لَذُو مَغْفِرَةٍ ... عَلی ظُلْمِهِمْ»
۶. خداوند، انسانها را با همۀ بدیهایی که از آنها سر میزند باز دوست دارد. «لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ»
۷. لطف خداوند بر قهر او مقدم است. «مغفرة عقاب»
۸. خوف و رجا و بیم و امید، در کنار هم عامل رشد است. «لَذُو مَغْفِرَةٍ لَشَدِیدُ الْعِقابِ»
۹. قهر و لطف الهی از مقام ربوبیّت اوست. «رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ، رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ»
کَ لَذُو مَغْفِرَةٍ، رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ»