به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی«خاورستان»؛ دی‌ماه که می‌آید و حتی خیلی قبل‌تر از آن، گاه به هر بهانه و اسمی هر نیکو خصلتی و رزمی، هر شجاعت و تدبیری در رزم و... نام سردار حاج قاسم سلیمانی را از ذهن‌ها و دل‌ها بر زبان‌ها جاری می‌کند. یاد و خاطره‌های‌ها رشادت‌های او در برون و درون کشور حال و هوای روزهای حضورش را زنده می‌کند. هر که او را حتی کوتاه درک کرده باشد گفته‌هایی برای بازخوانی خاطره‌هایش دارد.

 رضا قاسمی، بازنشسته تیپ سپاه انصار الرضا(ع) خراسان جنوبی هم یکی از آن‌ها است که خاطرات رشادت و استقامت سردار را به یاد دارد. وی در گفتگو با خبرنگار خاورستان به این خاطره‌ از شهید سردار سلیمانی اشاره کرد و گفت: سال ۷۲ در منطقه جنوب شرق مستقر بودیم و مأموریت ما بر علیه اشرار و قاچاقچیان و کسانی بود که برای کشور ناامنی ایجاد می‌کردند.

وی ادامه داد: در منطقه خطرناک سیخ کوه و محل عبور و مرور کاروان‌های اشرار مستقر بودیم که حاج آقای بختیاری دادستان وقت بیرجند ‌گفت زمانی با نیروی انتظامی و سپاه می‌خواستیم به این منطقه بیایم و با این که حدود ۳۵ شهید دادیم باز هم به منطقه نرسیدیم اما تعجب می‌کنم شما اینجا پایگاه راه‌اندازی کردید.

قاسمی افزود: شب دهم دی سال ۷۲ مصادف با شب نیمه شعبان، با گردان الغدیر در این منطقه مستقر بودیم. من به عنوان یکی از افراد کادر گردان در حال خدمت بودم و همان شب سردار سلیمانی به محل مقر ما آمد .علاوه بر ما گردان‌های امام علی(ع)، مالک اشتر و المهدی هم برای انجام مأموریتی حضور داشتند. آن شب در ارتفاعات دیده‌بان بودم ساعت هشت شب در غرب موقعیت ما(حدود ۳۵ کیلومتری) کاروانی از اشرار را با هشت خودرو مشاهده کردم و به مقر اطلاع دادم.

وی بیان کرد: سردار نظری جانشین تیپ انصارالرضا(ع) به دیده‌بانی آمد و گفت ما دنبال اشرار می‌رویم. همه گردان‌ها به سمت کاروان اشرار حرکت کردند.( همه به جز تعدادی سرباز و چند کادر رفتند و ما با یک دوشیکا ثابت ماندیم. در حالی که سردار سلیمانی هم در مقر حضور داشتند. حدود ۱۰ تا ۱۵ کیلومتر که دور شدند از سمت گردنه شرق«سیخ کوه» که محل تردد اشرار بود یک کاروان با ۳۰ تا ۳۵ خودرو بالا آمدند و زیر پای ما ایستادند. به سردار سلیمانی اطلاع دادم درحالی که نگران بودم. وقتی در چهره من ترس را مشاهده کرد، گفت نترسید اینها هیچی نیستند. با این سخن سردار، انگار لشکری از اعتماد به نفس و پشتوانه ای از کوه، پشت سرم ایستاد آن قدر در دل احساس امنیت کردم که ترس از وجودم رفت.

این همرزم شهید سلیمانی ادامه داد: سردار دستور داد که با نیروهای خودی تماس بگیرید تا بچه‌ها چراغ خاموش برگردند چون کاروان اشرار منتظر ایستاده بود تا لاستیک خودروها را که برای عبور از رَمل کم باد کرده بودند دوباره پرباد کنند و به مسیر دهند.  اما اگر به راه می‌افتادند در مسیر به بچه‌های ما می‌رسیدند و تلفات سنگینی از دو طرف گرفته می‌شد بنابراین سردار دستور داد بچه‌ها سریع به مقر برگردند.

وی از شناخت و تسلط سردار سلیمانی به کاروان‌های اشرار در منطقه گفت و عنوان کرد: گردان‌ها که به مقر بازگشتند برخی از سردار اجازه می‌خواستند تا در همین منطقه با اشرار درگیر شوند اما سردار گفت بگذارید آن ها به مسیرشان ادامه دهند فردا که در فلان مکان مستقر ‌شوند آنجا آن‌ها را با چند هلی‌کوپتر از پای در می‌آوریم. اما برخی قبول نکردند و می‌گفتند سردار می‌ترسد که تلفات بدهیم، در حالی که حاج قاسم تاکید داشت که در این تاریکی شب، هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید و اشرار فرار می‌کنند اما برخی قانع نشدند.

قاسمی افزود: درگیری بین نیروها و اشرار تا نزدیکی صبح ادامه داشت و همانگونه که سردار پیش‌بینی کرده بود همه اشرار بدون تلفات فرار کردند.

این همرزم شهید سلیمانی بیان کرد: فردای آن روز که سردار تماس گرفته بود چند هلی‌کوپتر جنگی و شناسایی به منطقه آمدند و به راحتی کاروان اشرار را از پای درآوردند اما تدبیر و شجاعت سردار سلیمانی بود که خیلی به ما روحیه داد.

بی شک نام حاج قاسم سلیمانی همواره برای همه مردم ایران و دنیا یادآور «امنیت» است، امنیتی که گاهی حتی بسیاری از ما متوجه زحماتی که برای برقراری آن می‌شود، نیستیم. حتی شهادت این شهید بزرگوار زمانی بود که بسیاری از ما در خواب بودیم و در ساعت ۱ و ۲۰ دقیقه بامداد ۱۳ دی‌ماه سال ۹۸ زمانی که بسیاری از ما در خواب آرام خود از برکات وجود سردار بودیم، این سردار رشید اسلام خود را سپر بلا کرد تا مظلومان در آرامش زندگی کنند.

انتهای خبر/