تسنیم تلاوت صفحه ۱۷۵ قرآن
معبودی شایستۀ پرستش است که عبد خود را اجابت کند و نیازهای او را برطرف کرده و او را رشد دهد، و بین او و معبود روابط دو طرفه باشد. «فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، جمع میان این دو دسته آیات و روایات به چند صورت است:
الف: آنجا که میفرماید علم غیب نمیدانند، مراد آن است که آن بزرگواران از پیش خود غیب نمیدانند و آنجا که میگوید غیب میدانند؛ یعنی با اراده و الهام و وحی خدا میدانند. نظیر آنکه میگوییم: فلان شهر نفت ندارد یا نفت دارد که مراد ما از نداشتن این است که زمین آن نفت خیز نیست؛ یعنی از خود نفتی ندارد و مراد از داشتن نفت آن است که به وسیلۀ لوله و ماشین و کشتی و قطار، نفت به آنجا میرسد.
ب: علم غیب، دو گونه است که انبیاء بخش اعظم آن را میدانند، نظیر اخباری که قرآن به نام غیب به پیامبر اسلام وحی فرمود: «تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ» (هود، ۴۹) و بخشی از علم غیب مخصوص خداوند است و هیچ کس از آن اطّلاعی ندارد، نظیر علم به زمان برپایی قیامت. پس آنجا که نمیدانند یعنی بخش مخصوص به خداوند را نمیدانند و آنجا که میدانند، یعنی بخشی دیگر را میدانند.
ج: مخاطبین آن بزرگواران متفاوت بودند بعضی اهل غلوّ و مبالغه بودند که پیامبران و ائمّه اطهار علیهمالسّلام به آنان میفرمودند: ما غیب نمیدانیم تا دربارۀ آنان مبالغه نکنند. و بعضی در معرفت آن بزرگواران ناقص بودند، که پیامبر و امام، برای رشد آنان، گوشهای از علم غیب خود را عرضه میکردند.
د: مراد از نداشتن علم غیب، نداشتن حضور ذهنی است؛ ولی به فرمودۀ روایات برای امامان معصوم عمودی از نور است که با مراجعه به آن از همه چیز آگاهی پیدا میکنند. نظیر انسانی که میگوید من شمارۀ تلفن فلانی را نمیدانم؛ ولی دفترچه راهنمایی دارد که میتواند با مراجعه به آن همۀ شمارهها را بداند.
ه: آگاهی از غیب، همه جا نشانۀ کمال نیست؛ بلکه گاهی نقص است. مثلًا شبی که حضرت علی علیهالسّلام در جای پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله خوابیدند، اگر علم داشتند که مورد خطر قرار نمیگیرند، کمالی برای آن حضرت محسوب نمیشد؛ زیرا در این صورت، همه حاضر بودند جای آن حضرت بخوابند. در اینجا کمال به ندانستن است.
و: خداوند علم غیبی را که توقّع سود و زیان در آن است، به آنان مرحمت نمیکند. نظیر همین آیۀ مورد بحث، ولی در مواردی که هدف از علم غیب، ارشاد و هدایت مردم باشد، خداوند آنان را آگاه میسازد، همانگونه که عیسی علیهالسّلام به یاران خود فرمود: من میتوانم بگویم که شما مردم در خانه خود نیز چه چیزی را ذخیره کردهاید. «وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ» (آل عمران، ۴۹) بعضی مفسران گفتهاند که اهل مکّه به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله گفتند: اگر با خدا ارتباط داری، چرا از گرانی و ارزانی اجناس در آینده باخبر نمیشوی تا بتوانی سود و منفعتی به دست آوری و آنچه به زیان شماست، کنار بگذاری، که آیات فوق نازل شد. (تفاسیر مجمع البیان و نمونه)
۱. هر که ایمانش بیشتر باشد، نسبت به تکلیف و خواست الهی تسلیمتر است و خود بیشتر احساس عجز میکند. «لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی...»
۲. همۀ سود و زیانها را به اراده و خواست خدا بدانیم. «إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ»
۳. پیامبر از پیش خود و برای زندگی شخصی خویش، غیب نمیداند. اخبار غیبی به عنوان پیامبر بودن به او داده شده، آن هم از سوی خدا. «لَوْ کُنْتُ...»
۴. زمان برپایی قیامت، از امور غیبی است. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ» «وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ»
۵. شناخت آینده، زمینهساز رفاه و آسایش، و جهل به آن، زمینه ساز زیان و مشکلات است. «لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ...»
۶. زندگانی پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله مانند مردم دیگر، آمیخته با رنج و سختی بود. «وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ»
۷. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله مژدهرسان و بیمدهندۀ همۀ بشر است؛ امّا تنها مؤمنان که تحت تأثیر قرار میگیرند. «نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»
۱. گوهر وجودی زن و مرد یکی است. «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها»
۲. ازدواج و همسر، عامل آرامش روح و زندگی است و ناآرامیهای روانی را برطرف میکند. «لِیَسْکُنَ إِلَیْها»
۳. اساس زندگی بر انس و الفت است؛ نه اختلاف و شقاق. «لِیَسْکُنَ إِلَیْها»
۴. مسائل جنسی را با کنایه بیان کنیم. «تَغَشَّاها»
۵. آمیزش زن و شوهر باید در پنهانی باشد. «تَغَشَّاها»
۶. رشد جنین، تدریجی است، تا زن آمادگی داشته باشد. «خَفِیفاً»، «أَثْقَلَتْ»
۷. تا بار انسان سنگین نشود، متوجّه مسئولیّت خود نمیشود. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا» مشکلات، وسیلۀ توجّه به خدا و پیدایش حالت روحی و معنوی و آماده نمودن دل و و جدان انسان است. مانند زنان باردار که چون از تقدیر الهی بیخبرند دائم در اضطراب به سر میبرند و پذیرای هر گونه موعظه و راهنمایی میباشند.
۸. پدر و مادر در سرنوشت فرزند، احساس مسئولیّت میکنند. «دَعَوَا»
۹. انسان فطرتاً میل به بقای نسل و فرزند دارد. «آتَیْتَنا»
۱۰. فرزند را از خدا بدانیم؛ نه از وسائل دیگر یا خودمان. «آتَیْتَنا»
۱۱. آمیزش جنسی تنها برای لذّت و شهوت نیست، بلکه برای بقا و دوام نسل صالح است. «صالِحاً»
۱۲. انسان فطرتاً به دنبال صلاح و اصلاح است، نه بیتفاوتی و فساد. «آتَیْتَنا صالِحاً» و نفرمود: «آتیتنا ولدا».
۱۳. برای صلاح و تربیت صحیح فرزند، باید پیش از تولّد او اقدام کرد و از خدا استمداد نمود. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً»
«فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ * أَ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ» «پس چون (خداوند) به آن دو، فرزندی صالح داد، آنان در آنچه به ایشان عطا نمود، برای خدا شریکانی قرار دادند، ولی خداوند از آنچه که آنان شریک او قرار میدهند، برتر است* آیا چیزهایی را شریک خدا قرار میدهند که چیزی نمیآفرینند و خودشان نیز مخلوقند؟!»
۱. فرزند، مربوط به پدر و مادر، هر دو است. «آتاهُما»
۲. خداوند، فرزندِ شایسته و صالح میدهد؛ این ماییم که سبب انحراف فرزندان میشویم. «آتاهُما صالِحاً»
۳. انسانها در تنگناها متعهّد میشوند «لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ»؛ امّا در حال گشایش، بیوفایند. «جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ»
۴. فرزند، موهبتی الهی است، پدر و مادر نباید برای خود، یا دکتر و یا دیگران، نقش استقلالی در شکل و قیافه و یا سلامت فرزند قائل شوند که آن نوعی شرک است. «جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ»
۵. اوّلین شرط معبود، قدرت او بر آفرینش است. در دنیای علم و صنعت، هنوز میلیونها نفر بتپرستند. «أَ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ»