
تسنیم وحی؛
تفسیر صفحه ۵۸۵ قرآن کریم
به نام خداوند بخشنده مهربان چهره درهم کشید و روی بر تافت. از اینکه نابینایی به سراغ او آمد. و تو چه دانی، شاید او در پی پاکی و پارسایی باشد. یا پند گیرد و آن پند سودش بخشد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، در تفسیر صفحه ۵۸۵ قرآن کریم آمده است: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عَبَسَ وَ تَوَلَّی * أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی * وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی * أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْری * أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی * فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی * وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّی * وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعی * وَ هُوَ یَخْشی* فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّی *» « به نام خداوند بخشنده مهربان چهره درهم کشید و روی بر تافت. از اینکه نابینایی به سراغ او آمد. و تو چه دانی، شاید او در پی پاکی و پارسایی باشد. یا پند گیرد و آن پند سودش بخشد. امّا کسی که خود را بینیاز میبیند. پس تو به او میپردازی. با آنکه اگر پاک نگردد، بر تو چیزی نیست. و امّا کسی که شتابان نزد تو آمد، در حالی که از خدا میترسد، تو از او تغافل میکنی و به دیگری میپردازی.»
نکتههای سورۀ عبس- آیات ۱-۱۰:
بر اساس روایات اهل سنّت، شخصی به نام عبداللّه بن امّ مکتوم که فردی نابینا بود، به مجلس پیامبر وارد شد، در حالی که آن حضرت با بزرگان قریش همچون ابوجهل و عُتبه جلسه داشت و آنان را به اسلام دعوت می کرد. او که نابینا بود و حاضران را نمیدید، مکرّر از پیامبر میخواست که قرآن بخواند تا او حفظ کند.
لذا نوعی کراهت و ناراحتی در چهرۀ آن حضرت ظاهر شد. در اینجا بود که آیات اوّلیۀ سوره عبس نازل شد و آن حضرت را مورد عتاب و سرزنش قرار داد.
البتّه در آیات مورد بحث، دلالت روشنی بر اینکه شخص عبوس کننده، پیامبر بوده است وجود ندارد و روایات اهل سنّت، آن را مطرح کرده است. امّا در روایتی که از امام صادق علیهالسّلام رسیده، این آیات در شأن مردی از بنی امیّه نازل شده که در محضر پیامبر بوده و به هنگام ورود ابن مکتوم، چهره درهم کشید و روی بگرداند. (تفسیر المیزان)
مرحوم سیّد مرتضی در کتاب متشابهالقرآن، روایات اهل سنّت را مردود دانسته و با استناد به دیگر آیات قرآن میفرماید: خداوند اخلاق پیامبر را ستوده و دربارۀ او فرموده است: «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»(قلم،۴) تو دارای خلق نیکو و بزرگوارانه هستی و در دو مورد آن حضرت را به تواضع در برابر مؤمنان سفارش نموده است: «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ»(حجر،۸۸) ، «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»(شعرا،۲۱۵)
علاوه بر آنکه اگر پیامبر چنین اخلاقی داشت، بر اساس آیات دیگر قرآن، اصولًا در تبلیغ توفیقی نداشت. چنانکه خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید: «لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(آل عمران،۱۵۹) اگر تندخو و خشن بودی، مردم از اطراف تو پراکنده میشدند.
ده آیه انتقاد به خاطر چهره درهم کشیدن و عبوس کردن در برابر نابینایی که برای او خنده و ترشرویی فرقی ندارد، نشاندهندۀ حساسیّت اسلام در برخورد با طبقۀ محروم است.
مراد از «مَنِ اسْتَغْنی» یا بی نیازی مالی است که باعث میشود شخص خود را برتر از دیگران بداند و یا بینیازی از ارشاد و هدایت است که شخص، دیگران را گمراه و منحرف ببیند. البتّه جمع میان هردو نیز ممکن است، یعنی شخص در اثر ثروت زیاد، گرفتار غرور شده و به سخن حق دیگران گوش فرا ندهد.
پیامهای سورۀ عبس- آیات ۱-۱۰:
۱- نقص عضو نشانۀ نقص شخصیّت نیست. (احترام نابینایان و معلولین و افراد ناقصالخلقه لازم است.) «عَبَسَ وَ تَوَلَّی أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی»
۲- ارزش اخلاق به خاطر کمال ذاتی آن است؛ نه خوشایند دیگران. (نابینا که عبوسکننده را نمیبیند تا شاد یا ناراحت شود.) «عَبَسَ وَ تَوَلَّی أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی»
۳- اسلام با روحیۀ استکبار و تحقیر دیگران مخالف است. «ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی»
۴- به ظاهر افراد نمیتوان قضاوت کرد. (گاهی نابینا، از افراد بینا طالبتر است) «الْأَعْمی ... لَعَلَّهُ یَزَّکَّی»
۵- میزان پذیرش افراد جامعه متفاوت است. در برابر ارشاد و دعوت پیامبر، گروهی تزکیه میشوند و گروهی در حدّ تذکّر سود میبرند. «یَزَّکَّی أَوْ یَذَّکَّرُ»
۶- تذکّر دادن، بینتیجه نیست و اثر خود را میگذارد. «یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْری»
۷- اصل، ایمان انسانهاست؛ نه ثروت و سرمایۀ آنها. «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی أَمَّا مَنْ ... یَخْشی»
انتهای خبر/10