حالت تاریک
وصیت‌نامه شهید؛

خواهرم!دشمن‌ازسياهی‌چادرتومی‌ترسدتاسرخی‌خون‌من

خواهرم!دشمن‌ازسياهی‌چادرتومی‌ترسدتاسرخی‌خون‌من

ای خواهرم قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من، خواهرم حجابت را حفظ کن و منافقین را به لرزه در آور و این چنین باش تا مرید زینب باشی.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، شهید «حسین رفیعی عقدائی» 31 فروردین 1345 در روستای عقدا از توابع شهرستان اردکان یزد به دنیا آمد و تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کرد. پدرش غلامعلی شیرنی فروش بود و مادرش صغری نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار با سمت فرمانده گروهان راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام 9 خرداد 1367 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به کتف و دست و پا به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

وصیت نامه:

الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آل الطاهرین. حاسبوا قبل ان تحاسبوا»

«الهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک. انا الله و انا الیه راجعون»

 

با سلام بر مهدی موعود (عج) منجی عالم و برپا دارنده حکومت اسلامی در سرتاسر گیتی و با سلام بر نائب حضرت مهدی (ع) خمینی بت شکن امام بزرگوار که جانی تازه به ما داد. ما را از خواب گران بیدار کرد.

درود بر شهدای اسلام از حمزه تا حسین(ع) تا شهدای انقلاب خونبار اسلامیان و با سلام و درود بر شما امت رزمنده و شهید پرور که در پشت جبهه به فعالیت خود ادامه دادید و صدای «هل من ناصر ینصرنی» امامتان را لبیک گفتید و او را یاری کردید و سلام بر شما ایثارگران جبهه های حق علیه باطل که با نیروی ایمان به خدا به دشمنان اسلام حمله کردید و دشمنان را به خاک و خون کشاندید و راه این شهدای کربلای حسین را ادامه دادید. ما می رویم تا کربلا را از دست این کفار آزاد سازیم و از شما می خواهیم که نگذارید این منافقان در میان شما تفرقه بیندازند بدانید و آگاه باشید که اینان به جایی نخواهند رسید و عاقبت امر خداوند آنها را نابود خواهد کرد و ما رزمندگان هستیم که انشاالله بر تمام کفر جهانی هجوم می آوریم و برنامه اسلام و خدا را در تمام نقاط کره زمین برقرار می کنیم.

 

من از شما مردم می خواهم که امام و رهبر بزرگوار این خمینی عزیز را تنها نگذارید و چند سخنی با شما مردم شهید پرور، هموطن قدر این امام عزیزمان را بدانید و شما را به خدا سوگند همواره رهرو راهش باشید که راهی جز راه حسین(ع) نیست و سخنی با تو ای برادر مهربانم بدان و آگاه باش که برادرت آگاهانه راهش را انتخاب کرد، بدان که کسی مرا اجبار نکرد و این خودم بودم که خواستم به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین (ع) پاسخ دهم، آری برادرم آنقدر به جبهه بیایم تا شهید شوم.

 

و چند سخنی با تو ای خواهرم قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من، خواهرم حجابت را حفظ کن و منافقین را به لرزه در آور و این چنین باش تا مرید زینب باشی. والسلام

در پایان موفقیت همه شما عزیزان را از خدا خواهم.

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از