وصیتنامه شهید ناصرالدین باغانی؛
دست از یاری امام و ولایت فقیه برندارید
شهید ناصرالدین باغانی در وصیت خود مینویسد: «هیچ گاه دست از یاری امام و رهبری و ولایت فقیه برندارید. بدانید آن زمان که ولی فقیه را تنها بگذارید آن روز، روز شکست شماست روز نابودی شماست و خدا نیاورد آن روز را.»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، سال ۱۳۴۶ در خانوادهی مذهبی و روحانی در قم به دنیا آمد. با شروع حوادث انقلاب و جهت یاری مردم به سبزوار رفتند.
پدرش نماینده دور اول مجلس از سوی مردم سبزوار گردید. ناصرالدین در شاخه جوانان حزب جمهوری مشغول فعالیت شد و در این مدت، چهار بار برنده مسابقات قرآن کریم شد.
با سپری کردن دوران دبیرستان در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) پذیرفته شد. خودش میگفت: من دانشگاه امام صادق را به دانشگاه امام حسین تبدیل کردم و مدرک قبولی را از دستان آقا اباعبدالله گرفتم.
از عملیات بدر در جبهه حضور داشت و در عملیات کربلای ۵ در حالی که ۱۹سال بیشتر نداشت در ۲۱/۱۲/۶۵ به شهادت رسید.
دست نوشتهها و وصیتنامه او بسیار عجیب است. مقام معظم رهبری دربارهی این شهید بزرگوار میگوید: نوشتجات این شهید عزیز را مکرر خوانده ام و هر بار بهره و فیض تازهای از آن گرفتهام.
بسمه تعالی
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده حقیر درگاه خداوند چند جمله ای را به رسم وصیت مینگارم:
بار الها ای چراغ شبهای تار من، ای سجود من، ای رکوع من، ای که قیامم برای توست.
مولای من تو خود شاهد بودی که با آن همه گناه باز در خانهی تو میآمدم و باز سر بر خاک می ساییدم، تو خود شاهد بودی که تو را دوست میداشتم هر چند گاهی اسیر دامهای شیطان میگشتم.
مولای من اگر خطا کارم امید غفو بر درگهت دارم و اگر نبخشیام بر کرمت اعتراض دارم.
اگر از من بپرسی که چرا گناه کردی از تو میپرسم که چرا در عفو را باز کردی؟! اگر تو مرا عفو نکنی چه کسی به آن سزاوارتر از تو خواهد بود؟!
اگر برانی ام هرگز تو ظالم نیستی. مولا، هر چند که میدانم می بخشیام ولی باز میگویم:
اگر خواستی مرا عذاب کنی و اگر خواستی مرا در دوزخ قهرت بسوزانی زبانم را باز گذار تا بتوانم از درون آتش با تو صحبت کنم و تو را بخوانم ولی تو کریم تر از آنی که بنده ی خود را عذاب کنی «هیهات انت اکرم من ان تضیع من ربیته»
به هر حال آمدم. اما چه آمدنی با کوله بار گناه و معصیت. مولا چه افراد پاکی را که از خود نرنجاندم. چه حقوقی را که از مردم ضایع نکردم. اما آمدم تا امانتت را پس بدهم.
آن جا پاکی که به ودیعت نهاده بودی از من مپرس که با آن چه کردم. چون در مقابل سوال تو جوابی ندارم. این امانت را بگیر و سنگینی آن را از دوشم بردار.
ای وای، ای وای، ای وای ما همه امانتداریم اما آیا میتوانیم امانتمان را به سر منزل برسانیم یا نه؟!
پدر و مادر عزیزم من امانتم در دست شما. آیا نمیخواهید مرا به صاحب امانت برگردانی؟! برگردانید مرا که سخت از دوری صاحبم غمناکم.
سخت دلم گرفته چندی است که به فکر رفتن افتاده ام. یک سری بندهای گوناگون مرا از رفتن بازداشته است.
ای صاحب و مولای من. بگشا تو بند از پای من.
اماما ای روح پاک خدایی، ای هادی ما، از تو می خواهم که شهادت دهی بر اینکه ما کوفی نبودیم شهادت بدهی که ما تو را تنها نگذاشتیم وای بر آنها که دست از یاری تو کشیدند و بر منیت خود پرداختند.
وای امت مسلمان امت شهید پرور امت قهرمان هر چند که خود آگاهید ولی ان الذکری تنفع المومنین.
هیچ گاه دست از یاری امام و رهبری و ولایت فقیه برندارید. بدانید آن زمان که ولی فقیه را تنها بگذارید آن روز، روز شکست شماست روز نابودی شماست و خدا نیاورد آن روز را.
از تاریخ عبرت بگیرید. بدانید که دعوای ما بر سر ولایت فقیه است. روحانیت مبارز را تنها نگذارید. اگر از روحانیت جدا شوید نابود میشوید.
حفظ کنید اسلام را و احکام اسلام را. حفظ اسلام مهمتر از حفظ احکام اسلام است. در این راه از دادن خون نهراسید که نمیهراسید.
بدانید جهاد امتحان الهی است بدانید مشکلات امتحان الهی است. سعی کنید این امتحان را با موفقیت بگذرانید.
در پایان از برادران و خواهرم و فامیل و آشنایان حلالیت میطلبم و از بردرانم میخواهم که راه مرا دنبال کنند و به فراموشی نسپارند.
انتهای خبر/10