حالت تاریک
در راه دین بکوش!
وصیت‌نامه شهید «سعید ناجی»؛

در راه دین بکوش!

شهید «سعید ناجی» در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «لحظه‌اى از نام و یاد خدا غافل نمانى و در راه دین بکوش که هر چه بکوشى باز کم است و درخواستى از تو دارم و آن هم اینست که به پیشگاه امام امت بروى و به جان ما سلاممان را به او برسانى.»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، شهید «سعید ناجی»، يكم خــرداد ۱۳۴۵، در شهرستان كرج به دنيا آمد. پدرش محمد و مادرش منصوره نام داشــت. تا پايان دوره متوســطه در رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. از ســوی جهادســازندگی در جبهه حضور يافت. شانزدهم آبان ۱۳۶۲، در پنجوين عراق با اصابت گلوله به شــهادت رسيد. مزار وی در امامزاده محمد(ع) زادگاهش قرار دارد. برادرش وحيد نيز شهيد شده است.
در ادامه متن وصیت‌نامه شهید سعید ناجی را بخوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم

الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون.

آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آن‌ها را نزد خدا مقام بلندى است.
بارخدایا! تو آگاهى که تلاش و پیکار ما نه از آن جهت است که به پایگاه قدرتى برسیم و یا چیزى از کالاى بى‌ارج دنیا را به‌دست بیاوریم بلکه بدان‌جهت است که نشانه و پرچم‌هاى دین تو را برافرازیم و در شهرهاى تو شایستگى را هدیه آوریم تا بندگان ستمدیده تو امان یابند و ستمگران به کیفر خود برسند. خدایا! مى دانم آنچه تو مى‌خواهى مى‌کنى، برابر آن راهى بگذار که مصلحت توست. خدایا! تو به ما جان دادى و مى‌دانم که از ما خواهى آن را بگیرى. مرا در آن راهى قرار بده که هیچ وقت در لحظه مرگ غفلت نخوریم. خدایا! گناهانم به‌حدى است که در پیشگاه تو شرمنده هستم. بار الها! من‌را از بخشیده شدگان درگاهت قرار بده. خدایا! هیچ گاه مرا به خودم وامگذار که بى تو مانند آن هستم که کسى را ندارم و پروردگارا به من بینشى ده که بتوانم تورا بهتر بشناسم و ببینم. خدایا! هر چه از تو بخواهم و هر چه در مورد تو بگویم کم است پس خداوندا به من توانایى بده تا بهتر تو را بتوانم درک کنم.

با سلام و درود بر پیشتازان انقلاب اسلامى که در رأس آن‌ها قائد اعظم امام خمینى پرچم‌دار حماسه آفرین حسینى که براى پیشبرد هدف‌هاى اسلام عزیز بر طاغوت و طاغوتیان عصر خود پیروز گشته و، چون ابراهیم بت شکن تمام بت‌ها را در هم شکست و مى رود تا پرچم اسلام را در همه اقصى نقاط جهان به اهتزاز در آورد و با درود بر شهدا آزادى مخصوصا شهید مظلوم بهشتى و شهید باهنر و دیگر شهدا.

اگر لیاقت شهادت را دارم به این مقام والا برساند. من در این برهه از زمان از این غم مى‌خورم که چندین سال از عمرم مى گذرد ولى هنوز اندر خم یک کوچه‌ام زیرا که از نعمت‌هایى که پروردگار به من داده به خوبى سپاسگزارى نکرده‌ام و از همه بیشتر در پیشگاه خدا از این شرمنده‌ام که از یک نعمت بزرگ او ناسپاسى کرده‌ام و قدر او را ندانسته‌ام تا بتوانم از او استفاده برده باشم و آن هم امام و رهبر و مرجع تقلید، روح خدا و نایب بر حق امام زمان خمینى بت‌شکن مى‌باشد که تا کنون توفیق نیافتم ایشان را از نزدیک زیارت کنم. توفیق نیافتم آن‌طور که باید در گفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم که بیشتر بشناسمش. افسوس و صدافسوس که با او هم عصر بودم ولى از ولایتش بهره نجستم و به فرامینش نیندیشیدم تا راه را بیایم؛ و در آخر مى‌خواهم چند کلمه با پدر و مادرم به گفتگو بنشینم با سلام به پدر و مادر عزیز و گرامیم: پدر و مادر عزیزم ممکن است وقتى این نوشته را شما مى‌خوانید من در حضور شما نباشم و مى‌خواهم که وقتى خبر شهادت من را به شما دادند ناراحت نشوید و شاد باشید، چون اگر ناراحت بشوید و اشک بریزید امکان دارد در پیشگاه خداوند آن اجرى را که دارید از آن کاسته شود. چون انسان براى گذراندن امتحان در این جهان آفریده شده و این نیز یک امتحان براى شماست به‌دلیل این که من امانتى پیش شما از طرف پروردگارم که در موقع لزوم باید در پیشگاه خدا دعا کنید که به من یک چنین مقامى را داده تا بتوانم در میان شهدا جایى براى خود داشته باشم. 

پدرم! درود برتو که همچون ابراهیم فرزند خودت را به فرمان خداوند به قربانگاه فرستادى و بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری‌تعالى سر باز نمى‌زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمى داند و زندگى را جز جهاد در راه عقیده درست نمى‌داند و شهادت را جز به بهترین نعمت‌هاى خداوند مى‌داند و دیگر در خواستم از پدرم و ملت رزمنده ایران این است که قدر این نایب مهدى را بدانید که اطاعت از او واجب شرعى است؛ و درود و سلام بر تو مادرم که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدى و فرزندت را روانه میدان نبرد کفار و مسلمین کردى و گفتى که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامى مى کنم و به وجود تو افتخار مى‌کنم که مادرى از سلاله فاطمه زهرا (س) هستى؛ و از تو برادرم مى‌خواهم همچنان که هم اکنون، چون کوه در برابر سختی‌ها استقامت مى‌کنى. لحظه‌اى از نام و یاد خدا غافل نمانى و در راه دین بکوش که هر چه بکوشى باز کم است و در خواستى از تو دارم و آن هم اینست که به پیشگاه امام امت بروى و به جان ما سلاممان را به او برسانى. در پایان خداحافظى با شما و تمام افراد خانواده آخرین پیام من به شما این است که هیچ وقت راهى جز راه الله - ایمان - شهادت و خدا گونه شدن نپذیرید اگر حتى تحمیلى نیز باشد، چون دنیا زود گذر است و بى‌وفا؛ و السلام على جمیع الانبیا ء و المرسلین و الشهدا و الصالحین

انتهای خبر/10

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از