حالت تاریک
  • دوشنبه, 1403/10/03 شمسی | 2024/12/23 میلادی
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن خاورستان | khavarestan هستید؟

تسنیم تلاوت صفحه ۳۹۵ قرآن

تسنیم تلاوت صفحه ۳۹۵ قرآن

ماجرای قصری که تبدیل به قبر شد را در صفحه ۳۹۵ قرآن بخوانید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، در تفسیر صفحۀ ۳۹۵ قرآن کریم، سوره قصص آمده است:

(آیه ۷۸)- اکنون نوبت آن رسیده است که ببینیم مرد یاغى و ستمگر بنى‌اسرائیل به این واعظان دلسوز چه پاسخ گفت؟

قارون با همان حالت غرور و تکبرى که از ثروت بى‏‌حسابش ناشى مى‏‌شد چنین «گفت: من این ثروت را به وسیله دانشى که نزد من است به دست آورده‏‌ام»! قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدِی.

این مربوط به شما نیست که من با ثروتم چگونه معامله کنم! در اینجا قرآن پاسخ کوبنده‌‏اى به قارون- و قارون‌ها- مى‌‏دهد که «آیا او نمى‌‏دانست خداوند اقوامى را قبل از او هلاک کرد که از او نیرومندتر (و آگاه‌تر) و ثروتمندتر بودند»؟. أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً.

تو مى‌‏گویى آنچه دارى از طریق علم و دانشت دارى، اما فراموش کردى که از تو عالم‌تر و نیرومندتر و ثروتمندتر فراوان بودند، آیا توانستند از چنگال مجازات الهى رهایى یابند؟

و در پایان آیه با یک جمله کوتاه و پرمعنى هشدار دیگرى به او مى‌‏دهد و م‌ى‏فرماید: به هنگام نزول عذاب الهى «مجرمان از گناهانشان سؤال نمى‌‏شوند» وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ اصلاً مجالى براى پرسش و پاسخ نیست، عذابى است قاطع و دردناک و کوبنده و ناگهانى.

یعنى امروز آگاهان بنى‌اسرائیل به قارون نصیحت مى‏‌کنند و مجال اندیشه و پاسخ به او مى‌‏دهند اما هنگامى که اتمام حجت شد و عذاب الهى فرا رسید، دیگر مجالى براى اندیشه یا سخنان ناموزون و کبرآلود نیست، عذاب الهى همان و نابودى همان!
 
(آیه ۷۹)- جنون نمایش ثروت! معمولاً ثروتمندان مغرور گرفتار انواعى از جنون مى‌‏شوند، یک شاخه آن «جنون نمایش ثروت» است، آنها از این که ثروت خود را به رخ دیگران بکشند لذت مى‏برند، از این که سوار مرکب راهوار گران قیمت خود شوند و از میان پا برهنه‏‌ها بگذرند و گرد و غبار بر صورت آنها بیفشانند و تحقیرشان کنند احساس آرامش خاطر مى‏‌کنند! به هر حال قارون از این قانون مستثنى نبود، بلکه نمونه بارز آن محسوب مى‏‌شد، قرآن در یک جمله آن را بیان کرده، مى‌‏فرماید: «پس قارون با تمام زینت خود در برابر قومش (بنى‌اسرائیل) ظاهر شد» (فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ).

در اینجا- طبق معمول- مردم دو گروه شدند: اکثریت دنیا پرست که این صحنه خیر کننده قلبشان را از جا تکان داد و آه سوزانى از دل کشیدند و آرزو که اى کاش به جاى قارون بودند، حتى یک روز، و یک ساعت، و یک لحظه! چه زندگى شیرین و جذابى چه عالم نشاطانگیز و لذت‌بخشى؟

چنانکه قرآن مى‏‌گوید: «کسانى که طالب زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش ما هم مثل آنچه به قارون داده شده است داشتیم»! (قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ).

 «به راستى که او بهره عظیمى (از نعمت‌ها) دارد»! (إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ). آفرین بر قارون و بر این ثروت سرشارش! چه جاه و جلالى؟

در حقیقت در اینجا کوره عظیم امتحان الهى داغ شد، از یک سو قارون در وسط کوره قرار گرفته، و باید امتحان خیره‏‌سرى خود را بدهد، و از سوى دیگر دنیا پرستان بنى‌اسرائیل در گردا گرد این کوره قرار گرفته‏‌اند.

 (آیه ۸۰)- ولى در مقابل این گروه عظیم گروه اندکى عالم و اندیشمند، پرهیزگار و با ایمان که افق فکرشان از این مسائل برتر و بالاتر بود در آنجا حاضر بودند، کسانى که شخصیت را با معیار زر و زور نمى‏‌سنجیدند، کسانى که این مغزهاى پوک را تحقیر مى‏کردند آرى گروهى از آنها در آنجا بودند.

چنانکه قرآن مى‏‌گوید: «و کسانى که علم و آگاهى به آنها داده شده بود صدا زدند: واى بر شما! (چه مى‏گویید؟) ثواب و پاداش الهى براى کسانى که ایمان آورده‌‏اند و عمل صالح انجام مى‌‏دهند بهتر است» (وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً). و سپس افزودند: «اما جز صابران آن را دریافت نمى‌‏کنند» (وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ).

 (آیه ۸۱)- قارون با این عمل، طغیان و سر کشى خود را به اوج رسانید، ولى در تواریخ و روایات در اینجا ماجراى دیگرى نقل شده است که نشانه نهایت بى‌شرمى قارون است و آن این که: روزى موسى (ع) به قارون گفت: خداوند به من فرمان داده که زکات مالت را بگیرم، قارون سر باز زد، و براى تبرئه خویش به مبارزه با موسى (ع) برخاست و جمعى از ثروتمندان بنى‌اسرائیل را نیز با خود همراه ساخت.

یک فکر شیطانى به نظرش رسید، گفت: باید به سراغ زن بد کاره‏اى از فواحش بنى‌اسرائیل بفرستیم تا به سراغ موسى برود و او را متهم کند که با او سر و سرّى داشته! به سراغ آن زن فرستادند او نیز این پیشنهاد را پذیرفت، این از یکسو. از سوى دیگر قارون به سراغ موسى آمد و گفت: خوب است بنى‌اسرائیل را جمع کنى و دستورات خداوند را بر آنها بخوانى، موسى پذیرفت و آنها را جمع کرد.

گفت: خداوند به من دستور داده که جز او را پرستش نکنید، صله رحم به جا آورید و چنین و چنان کنید، و در مورد مرد زناکار دستور داده است اگر زناى محصنه باشد، سنگسار شود! در اینجا گفتند: حتى اگر خود تو باشى! گفت: آرى! حتى اگر خود من باشم! در اینجا وقاحت را به آخرین درجه رساندند و گفتند: ما مى‏‌دانیم که تو خود مرتکب این عمل شده‌‏اى و فورا به دنبال آن زن بدکاره فرستادند.

موسى (ع) رو به او کرد و گفت: به خدا سوگندت مى‏‌دهم حقیقت را فاش بگو! زن بدکاره با شنیدن این سخن تکان سختى خورد، لرزید و منقلب شد و گفت: اکنون که چنین مى‏‌گویى من حقیقت را فاش مى‏‌گویم، اینها از من دعوت کردند تو را متهم کنم، ولى گواهى مى‏‌دهم که تو پاکى و رسول خدایى! سپس دو کیسه پولى را که به او داده بودند نشان داد و گفتنی‌ها را گفت.

موسى (ع) به سجده افتاد و گریست، در اینجا بود که فرمان مجازات قارون زشت سیرت توطئه‏‌گر صادر شد. چنانکه قرآن مجید مى‏‌گوید: «ما او و خانه‏‌اش را در زمین فرو بردیم» (فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ).

عجبا! فرعون در امواج نیل فرو مى‏‌رود، و قارون در اعماق زمین، آبى که مایه حیات است مأمور نابودى فرعونیان مى‌‏شود، و زمینى که مهد آرامش است گورستان قارون و قارونیان.

مسلم است که در آن خانه، قارون تنها نبود، او و اطرافیانش، او و هم سنگرانش. «و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى‏‌توانست خویشتن را یارى دهد»! (فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ).

 (آیه ۸۲)- این آیه دگرگونى عجیب تماشاچیان دیروز را که از مشاهده جاه و جلال قارون به وجد و سرور آمده بودند منعکس مى‏‌کند که به راستى عجیب و آموزنده است، مى‏‌گوید: «و آنها که دیروز آرزو داشتند که به جاى او باشند (آنگاه که صحنه فرو رفتن او و ثروتش را به قعر زمین دیدند) مى‏‌گفتند: واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى‏‌دهد و بر هر کس بخواهد تنگ مى‏‌گیرد» و کلید آن تنها در دست اوست (وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ).

لذا در مقام شکر این نعمت بر آمدند و گفتند: «اگر خداوند بر ما منت نگذارده بود، ما را هم به قعر زمین فرو مى‏‌برد»! (لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ بِنا).  «اى واى! مثل این که کافران هرگز رستگار نمى‏‌شوند» (وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ). الان حقیقت را با چشم خود مى‌‏بینیم، و نتیجه غرور و غفلت و سر انجام کفر و شهوت را.
 
 (آیه ۸۳)- نتیجه سلطه‌جویى و فساد در ارض: بعد از ذکر ماجراى تکان‌دهنده ثروتمند جنایتکار یعنى قارون، در این آیه بیانى آمده است که در حقیقت یک نتیجه‌گیرى کلى از این ماجراست، مى‏فرماید: آرى «این سراى آخرت را (تنها) براى کسانى قرار مى‌‏دهیم که اراده برترى‌جویى در زمین و فساد را ندارند» (تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً).

آنچه سبب محرومیت انسان از مواهب سراى آخرت مى‌‏شود در حقیقت همین دو است «برترى‌جویى» (استکبار) و «فساد در زمین» که همه گناهان در آن جمع است. لذا قرآن در پایان آیه مى‌‏فرماید: «و عاقبت نیک براى پرهیز کاران است» (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ). «عاقبت» به مفهوم وسیع کلمه، سر انجام نیک، پیروزى در این جهان، بهشت و نعمتهایش در جهان دیگر است.
 
(آیه ۸۴)- بعد از ذکر این واقعیت که سراى آخرت و نعمت‌هایش از آن سلطه‌جویان و مستکبران نیست بلکه مخصوص پرهیزکاران متواضع و حق طلب است، در این آیه به بیان یک قانون کلى- که آمیزه‌‏اى است از «عدالت» و «تفضل» در مورد پاداش و کیفر- پرداخته، مى‌‏گوید: «کسى که کار نیکى انجام دهد براى او پاداشى بهتر از آن است» (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها).

این همان مرحله «تفضل» الهى در باره نیکو کاران است یعنى خداوند همچون مردم تنگ چشم نیست که به هنگام رعایت عدالت، سعى مى‏‌کنند مزد و پاداش درست به اندازه عمل باشد او گاهى چندین برابر از لطف بى‏‌کرانش پاداش عمل را مى‌‏دهد و حد اقل آن ۱۰برابر است.

سپس به ذکر مجازات بدکاران پرداخته، مى‌‏گوید: «و به کسانى که کارهاى بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود» (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ). و این مرحله «عدل» پروردگار است، چرا که ذره‏‌اى بیش از آنچه انجام داده‌‏اند کیفر نمى‌‏شوند.

 

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از