وصیتنامه شهید عباس صفری؛
صبر زینبی داشته باشید
شهید«عباس صفری» در وصیتنامه خود خطاب به همسرش نوشته است: «همسرم مبادا از مرگ من سست شويد و صبر كن همانگونه كه زينب و زينبها صبر كردند و....»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، شهید عباس صفری، چهارم شهریور ۱۳۴۴ در بوشهر متولد شد. وی در تاریخ ۶ دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ با سمت فرماندهی دسته به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن کامل وصیت نامه شهید «عباس صفری»
یا ابا عبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیمه، ای حسین جان! من آشتی هستم با کسی که با شما آشتی است و در ستیزم با آنکه با شما در ستیز باشند تا روز قیامت.
وصیتم را با نام الله پیروزگر تمام مسلمین بر مستکبرین آغاز مینمایم، هم اکنون که لباس پاسداری را بر تن کردهام تنها امیدی که بر دل دارم این است که در این لباس تا انقلات حضرت مهدی(عج) از انقلاب اسلامی و اسلام عزیز دفاع بکنم و دیگر امیدی که بر دل دارم و تمام شما هم بر دل دارید این است که به هدف نهایی خود برسم و خون نا قابل خود را در این راه هدیه نمایم وبه پای درخت آزادی و استقلال جمهوری اسلامی بریزم و آن را آبیاری کنم.
من که نتوانستم با فکرم به این انقلاب عزیز خدمت بکنم، ولی میتوانم با خونم دین خود را به این انقلاب و اسلام ادا نمایم، و اما چند جمله با مادرم!
مادر جان! من که در سپاه رفتم کسی مرا مجبور نکرده بود و بنده خودم سپاه را انتخاب کردم فقط میخواستم کاری بکنم که به معشوقم نزدیک شوم و به تو گفته بودم که من عاشق خدا هستم، اینکه آمدم در سپاه که خون ناقابل خود را هدیه به اسلام عزیز بکنم و در این بازار گرم و با صفا آمدهام تا کالای ناقابل خود تقدیم به مولایم کنم گرچه کالای من نمیپذیرد ولی آرزویی که داشتم این بود.
اما اگر پذیرفت کالای من، چند جمله راجع خودم میباشد. اگر من در این راه شهید شدم موقعی که جنازه من پیش شما میرسد از برادران مسئول خواهشمندم که فرصت بدهند تا تمام دوستان با خبر شوند و در مراسم دفن من شرکت کنند وصحبت دیگر من این است که من در بهشت سهشوار دفن کنید واز برادران وخواهران خواهش میکنم که بر مزار من گریه نکنید، چون که کسی نبود برای سالار شهیدان حسین (ع) گریه کند واگر گریه میکنید برای سید الشهدا گریه کنید؛ و یک پیام به امت شهید پرور ایران دارم، ای مردم شهید پرور ایران مبادا پشت سر امام را خالی بگذارید اگر این نهضت به نهضت حضرت مهدی (عج) نرسد صدها هزار شهید در روز قیامت گریبان شما را خواهند گرفت واین گناهی نا بخشیدنی است.
وصیت دیگر من به برادرانم و خواهرانم هم روستایی خود دارم برادران و خواهران عزیز مسجدها را پر کنید نمازهایتان را با جماعت بخوانید و در تمام مراسمات دعای کمیل و توسل که برگزار میشود شرکت کنید وصیت دیگرم به برادرانم زایر، خضر، غلامعلی و عمویم است که نگذارید خون من به هدر رود و اگر اسلام نیازی به شما دارد مبادا سرپیچی کنید وصیت دیگرم به مادرم است.
مادر جان! درست است جدا شدن من برای تو ناراحت کننده است ولی چه باید کرد اسلام نیاز به فداکاری داشت و شما باید افتخار کنید که من در این راه شهید شدم وصیت دیگرم به خواهرانم است من به شما نمیگویم که بروید در جبههها، جای دیگر خدمت کنید کار شما از همه جای دیگر سنگینتر است و آن این است که حجابتان را حفظ کنید که با حجاب شما قلبم راحت است مبادا حجابتان را رعایت نکنید!
وصیت آخرم به همسرم است. ای همسرم اگر من در کنار شما نیستم گمان نکنید که از شما دور شدم چرا که شهیدان زندهاند و اگر من جزء شهدا باشم. همسرم مبادا از مرگ من سست شوید و صبر کن همانگونه که زینب و زینبها صبر کردند تو نیز هم صبر کن که خداوند با صابران است و ما همیشه فریاد از اسلام میزدیم پس چرا در راه اسلام جان ندهم و شما عشق به الله و حجاب که این مسئله همیشه گوشزد کردم و باز هم میگویم عفت زن در حجاب اوست وحجاب را حفظ کن.
به امید پیروزی والسلام
این دل تنگم عقدهها دارد / گوئیا میل کربلا دارد